کد مطلب:43929
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:7
1ـ من مشكلم اين است كه در مورد يك رابطه سؤال دارم و مي خواهم بدانم بهترين راه حل شرعي و اسلامي برايش چيست؟ موضوع از اين قرار است كه دو سال پيش من علاقه مند به يك جوان مومن و خوب شدم و من واقعا عاشقانه دوستش داشتم و دارم ولي هردو از روي غرور هيچ وقت به يكديگر نگفتيم دوستت دارم و مي خواهمت و فاصله و جدايي بين ما افتاد تا اينكه ما خانمان را از تهران به مشهد آورديم و واقعا جدا شديم و تابستان امسال من دوباره با او تماس گرفتم و او متوجه شد به مشهد آمدم موضوعات مفصل ديگري هم هست كه وقت و جا نيست خلاصه بعد از مدتي اسفند ماه تماس گرفت و صحبت كرديم ولي حالا ازدواج كرده و بعد از يافتن من و مطرح كردن علاقه ام خيلي ناراحت از اين ازدواج بود و گفت تو چرا قبلا به من نگفتي و پشيمان از گذشته كه اگر تو گفته بودي من هم مي خواستمت او هميشه از پاكي من و نجابتم تعريف مي كرد حتي ما يك بار هم دستمان به هم نخورد يعني من دوست نداشتم و او هم مرا درك و هيچ وقت كاري ناشايست نكرد هميشه از خداو مهرش با هم صحبت مي كرديم حالا خلاصه بعد از نامزد كردنش از اينكه مرا يافته و خودش ازدواج كرده پشيمانه ولي آن دختر طفل معصومه چه كرده او هيچ گناهي ندارد ولي ما همديگر رو مي خواهيم و واقعا مي خواهم بدانم چه راهي براي رسيدن ما به هم وجود دارد راهي شرعي، اسلامي، منطقي و خدايي چون نمي خواهم باعث آبروريزي و خرابي شود حتي شايد فكرش برسد كه من زن دوم شوم، ولي خوب نيست چه راهي وجود دارد تو را به خدا من و او مي خواهيم به هم برسيم و با هم تا هميشه باشيم.
1ـ من مشكلم اين است كه در مورد يك رابطه سؤال دارم و مي خواهم بدانم بهترين راه حل شرعي و اسلامي برايش چيست؟ موضوع از اين قرار است كه دو سال پيش من علاقه مند به يك جوان مومن و خوب شدم و من واقعا عاشقانه دوستش داشتم و دارم ولي هردو از روي غرور هيچ وقت به يكديگر نگفتيم دوستت دارم و مي خواهمت و فاصله و جدايي بين ما افتاد تا اينكه ما خانمان را از تهران به مشهد آورديم و واقعا جدا شديم و تابستان امسال من دوباره با او تماس گرفتم و او متوجه شد به مشهد آمدم موضوعات مفصل ديگري هم هست كه وقت و جا نيست خلاصه بعد از مدتي اسفند ماه تماس گرفت و صحبت كرديم ولي حالا ازدواج كرده و بعد از يافتن من و مطرح كردن علاقه ام خيلي ناراحت از اين ازدواج بود و گفت تو چرا قبلا به من نگفتي و پشيمان از گذشته كه اگر تو گفته بودي من هم مي خواستمت او هميشه از پاكي من و نجابتم تعريف مي كرد حتي ما يك بار هم دستمان به هم نخورد يعني من دوست نداشتم و او هم مرا درك و هيچ وقت كاري ناشايست نكرد هميشه از خداو مهرش با هم صحبت مي كرديم حالا خلاصه بعد از نامزد كردنش از اينكه مرا يافته و خودش ازدواج كرده پشيمانه ولي آن دختر طفل معصومه چه كرده او هيچ گناهي ندارد ولي ما همديگر رو مي خواهيم و واقعا مي خواهم بدانم چه راهي براي رسيدن ما به هم وجود دارد راهي شرعي، اسلامي، منطقي و خدايي چون نمي خواهم باعث آبروريزي و خرابي شود حتي شايد فكرش برسد كه من زن دوم شوم، ولي خوب نيست چه راهي وجود دارد تو را به خدا من و او مي خواهيم به هم برسيم و با هم تا هميشه باشيم.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.